سلام قشنگم


یکم از اوضاع این روزا میخوام برات تعریف کنم.


*اخه من از تو میپرسم، آدم از دست و پای خودش میترسه که تو از خودت میترسی و مجبورمون میکنی قنداقت کنیم؟-_- البته از آدمی که از خمیازش میترسه هیچی بعید نیست


* راستی مامان جون، من یادم رفت تو این مدت از خاله ریزه یکم برات تعریف کنم، خاله عارفه که معرف حضورت هست، الان یه چند هفته ای هست تاتی تاتی میکنه ولی هنوز کامل راه رفتن بلد نیست:) دندون نداره و کچل هم هست:| چند روز هم  هست که حالش خوب نیست یه ویروس گرفته که امیدوارم تو نگیری، بردیمش دکتر،امیدوارم بهتر بشه


* ابزار شناسایی دنیا از نظر خاله ریزه انگشت اشارش، چند روزه که تازه تو رو کشف کرده اول با انگشت به پاهات و دستات دست میزد، الان میخواد چشمات و کشف کنه:| که فعلا قصر در رفتی:/


*ما سه ماهه که داریم سعی میکنیم تو پستونک بگیری و تو با تمام قوا مقاومت میکنی، نمیدونم چی شد یهو از یکی دو روز پیش عاشقش شدی عجیب


*اغ بغ میکنی:))) 


*غلت میزنی:)))البته نصفه نیمه


*بزرگ شدی:))) کلی از لباسای قشنگت الان اندازت شده:)


*آخر این ماه واکسن داری و من از الان عزا گرفتم برای اون موقع


*برات گوسفند عقیقه کردیم:)))ان شالله که خدا قبول کنه:)


*بابات رو که میشناسی؟-_- همش بهش میگم برات پست بذاره، امروز و فردا میکنه ان شالله که میاد و برات مینویسه:|


دیگه فعلا خبر خاصی نیست:)روز و روزگارت رنگی پسر نازم

(اینم عکس بعد از عقیقت:) اون خون گوسفند طفل معصوم رو صورتت:( )


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها